تا کی به شکل خاطره ای گم ببینمت
13 اسفند 1395 توسط نجمه مولائي
تا کی به شـکل خاطره ای گم ببینمت
درعطر سیب و مزهی گندم ببینمت
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزارهی چندم ببینمت؟
در کوچه های یافـتنت پرسـه می زنم
شاید که در میـانهی مردم ببینمت
در خشکسال شادی و در قحـط عاطفه
با یک سبـد امید و تبـسـم ببینمت
امشب دوباره گریهی من در غزل تنید
شـاید میان بغـض و ترنّـم ببینمت
باید که باشی و معنا کنی مرا
تا کی به شکل خاطرهای گم ببینمت
اللهم عجل مولانا الظلوم الفرج