یا سید السادات

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم

07 فروردین 1396 توسط نجمه مولائي

آورده اندكه: انوشيروان فرمان داد بوذرجمهر نخست وزير بلندمرتبه اش را كه مردى حكيم و دانشمند و گرد آورنده كتاب « كليله و دمنه » از هند به ايران بیاورند به زندان بيندازند .

روزى به زندانبان گفت : با بوذرجمهر ملاقات كن و از قول خودت احوال او را بپرس .

زندانبان از بوذرجمهر احوال پرسيد ، بوذرجمهر گفت : دارويى دارم كه براى آرامش خود از آن استفاده مى كنم و آن توكّل به خداست ، علاوه بر اين بر اين حال راضى و خوشنودم چه بسا كه حال ديگر حالى سخت و پر مشقّت باشد .

معلوم شد زندان در بوذرجمهر اثر منفى نگذاشته و دورى از مقام و زن و فرزند و مردم را با توكل به خدا و راضى بودن به حال فعلى جبران كرده است .

انوشيروان كه مى خواست زندان براى آن مرد بزرگ عذاب باشد ولى عذاب نشد ، ناراحت شد ، از بارگاه نشينان چاره خواست ، يكى از آنان گفت : اگر مى خواهى زندان براى او عذاب و شكنجه شود بى خرد احمق و سبك مغز نادانى را هم زندان او كن زيرا روح انسان دانا در كنار احمق نادان به شكنجه و عذاب دچار مى شود .

احمقى را يافتند و در زندان كنار بوذرجمهر قرار دادند ، چند ساعتى گذشت ، احمق شروع به گريه كرد ، بوذرجمهر به او گفت : چرا گريه مى كنى ؟ ! سختى زندان و فراق زن و فرزند به پايان مى رسد و در آخر آزاد مى شوى ، احمق گفت : گريه ام براى اين امور نيست ، گريه ام براى بزغاله اى است كه به او علاقه دارم و تو هرگاه سخن مى گويى يا غذا مى خورى ، با جنبيدن ريشت ياد بزغاله ام مى افتم ! ! از آن روز بوذرجمهر در شكنجه و عذاب روحى قرار گرفت ، زيرا طبيعى است كه « روح را صحبت ناجنس عذابى است اليم » .

کتاب معاشرت

نوشته حسین انصاریان

 نظر دهید »

کارایی های زبان

07 فروردین 1396 توسط نجمه مولائي

فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.

پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ - نه

. - مطمئنی؟ - نه.

 - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم

- قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه.

 - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. 

- راست می گی؟ - از ته قلبم آره

دخترک بلند شدو به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت…

به راحتی میشه دل دیگران رو شاد کرد حتی با یک حرف ساده.

 نظر دهید »

پند

06 فروردین 1396 توسط نجمه مولائي

دکتر حسابی:
لذت بردن را یادمان ندادند !
از گرما می نالیم . از سرما فرار می کنیم . در جمع از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت از تنهایی بغض می کنیم .
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس !
همیشه در انتظار به پایان رسیدن روزهایی هستیم که بهترین روزهای زندگیمان را تشکیل میدهند:
مدرسه . . .دانشگاه . . . کار . . .
حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم بدون لذت از مسیر!
غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرد . . .

 نظر دهید »

پستی دنیا

06 فروردین 1396 توسط نجمه مولائي

نعمت‌هاي دنيا كوچك است، اصلاً دنيا كوچك است. دنيا يعني پست و پايين. پيامبر خدا به اباذر فرمودند:
يا اَباذَر، الدُّنيا مَلْعُونَةٌ وَ مَلْعُونٌ ما فيها اِلّا مَا ابْتُغِيَ بِهِ وَجْهُ اللهِ وَ ما مِنْ شَيءٍ اَبْغَضُ اِليَ اللهِ تَعالي مِنَ الدُّنيا خَلَقَها ثُمَّ اَعْرَضَ عَنْها فَلَمْ يَنْظُرْ اِلَيْها وَلا يَنْظُرُ إلَيها حَتّي تَقومَ السّاعَةٌ؛ اي ابوذر، دنيا و آنچه در آن است لعنت شده است، مگر آنچه با آن رضاي خدا تحصيل گردد. و پيش پروردگار عالم مبغوض تر از دنيا نيست. آن را بيافريد، سپس از آن اعراض نمود و ديدة رحمت بر آن نيفكند و تا قيامت نيز به آن نظر نخواهد فرمود.
اميرالمؤمنين (ع) دربارة پستي دنيا مي‌فرمايند:
مِنْ هَوانِ الدُّنيا عَليَ اللهِ اَنَّهُ لا يُعْصي اِلّا فيها وَلا يَنالُ ما عِنْدَهُ اِلّا بِتَرْكِها؛ براي پستي دنيا همين بس كه تنها محل معصيت خدا آنجاست. و براي رسيدن به پاداش خدا راهي جز ترك آن نيست.
اگر كسي از دنيا بگذرد، كارش درست است.

《بر گرفته از کتاب زيبايي اخلاق نوشته حبيب الله فرحزاد》

 نظر دهید »

مرد بی نیاز

06 فروردین 1396 توسط نجمه مولائي

شخصی به یكی از خلفای دوران خود مراجعه و درخواست كرد، تا در بارگاه او به كاری گمارده شود.
خلیفه از او پرسید: قرآن می‌دانی؟
او گفت: نمی‌دانم و نیاموخته‌ام.
خلیفه گفت: از به كار گماردن كسی كه قرآن خواندن نیاموخته است، معذوریم.
مرد بازگشت و به امید دست یافتن به مقام مورد علاقه‌ی خود، به آموختن قرآن پرداخت.
مدتی گذشت، تا این كه از بركت خواندن و فهم قرآن به مقامی رسید كه دیگر در دل نه آرزوی مقام و منصب داشت و نه تقاضای ملاقات و دیدار با خلیفه.
پس از چندی،خلیفه او را دید و پرسید:
«چه شد كه دیگر سراغی از ما نمی‌گیری؟»
آن آزادمرد پاسخ داد:
«چون قرآن یاد گرفتم، چنان توانگر شدم كه از خلق و از عمل بی‌نیاز گشتم».
خلیفه پرسید:
«كدام آیه تو را این گونه بی‌نیاز كرد؟»
مرد پاسخ داد:
«مَن یَتّقِ اللّه یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِب ؛ هر كس از خدا پروا بدارد و حدود الهی را رعایت نماید، خدا برای بیرون شدن او از تنگناها، راهی پدید می‌آورد و از جایی كه تصور نمی‌كند، به او روزی می‌رساند و نیازهای زندگی‌اش را برطرف می‌سازد». (سوره‌ طلاق، آیات 2 و 3)

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 16
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا سید السادات

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس